وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

مرداد 97

چون پسر خوبی بودی بابا رفتی خرید و به انتخاب خودت بابا سعید واست هدیه گرفت که خیلی دوستش داری حس مسئولیتت خیلی بالاست و در همه کارا کمک میکنی پارک رفتن پسرم، وقتی خواهان پارک رفتن هستی ودوست ندارم حوصلت سر بره اینم ی شب خیلی خاص تو باغ خاله فرح که همگی مهمون خاله فرح بودیم و حسابی به همه خوش گذشت، ی باغ خیلی زیبا با هوای عالی. بازی کردنات ویژه شده ببین فقط خودت ببین چی کار کردی تا ما بترسیم اولین سینما خانوادگی ما با خانواده عمه شهلا و عمو میثم که همگی مهمان ما بودن و اولین سینما زندگی مشترک عمه و عمو مرتضی - من و بابا و عمو میثم و زن عمو بود نتیجه میگیریم بین تفریح ها وقت بیشتری برای سین...
31 مرداد 1397

یک روز کاری من با پسرم

این میز من تو شرکت هست به نظر شما پشت این میز چه خبره امروز اگه دقت کنید ی سر کوچولو وجود داره بله درست حدس زدین امیرعلی همکار جدید من بریم سراغ کار شرایط سخت کاری اینطور میشه هدیه رئیس شرکت به پسرم کارمند نمونه بودن اینجوریه دیگه و پایان ساعت کاری تو راه برگشت به خونه، پول درآوردن سخته دیگه خسته شدم خوابم برد. روز پنج شنبه که مامانی خیلی مریض بود و سعید ی ماموریت کاری مهم داشت پسرم از ساعت ده صبح همکار من شد و ی روز خاطره انگیز برام رقم خورد سعی کردم خیلی بهت خوش بگذره و همه همکارا لطف دارن و ازت حسابی پذیرایی شد به همه سلام کردی و واقعا نمونه بودی و اگه کس...
11 مرداد 1397
1